- مرجع دانلود جدیدترین مقالات ورد و پاورپوینت

برچسب: شکل گیری شخصیت

چکیده :

باید دانش آموزان را به دانش، ایده ها، اندیشه ها وتفکرات جدید وبکر تشویق نمود. معلم لازم است در تمامی دروس علاوه بر اینکه خودش اندیشه های جدید و بکری را ارائه می دهد پذیرای ایده های جدید دانش آموزان خود باشد و به اندیشه های آنان احترام بگذارد.مثلاً می توان از دانش آموزان خواست که به جای ارائه گزارش توضیحی از یک کتاب، مجله یا مقاله، آنهارا شخصا ارزیابی نموده و مورد نقد و بررسی قرار دهند، هدف این است که کلاس را وادار کنیم تا خواهان بدست آوردن کتاب و مطالعه آن شوند، این خطر وجود دارد که معلمان به سبب اصرارشان در انتقال دانش پذیرفته شده خیلی زود جریان اندیشه های کودک را قطع کرده و بدین ترتیب به ریشه های تفکر خلاق، آسیب بزنند. لازم است معلمان، دانش آموزان را به تفکر وتعمق عادت دهند تکیه صرف بر حافظه دانش آموزان و انتقال معلومات به آنها، قدرت آفرینندگی و ابتکار را در آنان ایجاد نمی کند. هنر یک معلم موفق و مجرب این است که شیوه فکر را به دانش آموزان بیاموزند، برای این کار لازم است در ذهن دانش آموزان ایجاد سؤال نمود و کنجکاوی آنان را برانگیخت. یکی از رسالتهای مهم آموزش ابتدایی ، برانگیختن حس کنجکاوی و نوجویی دانش آموزان نسبت به خویشتن، جهان هستی و جامعه است. معلم موفق باید آرامش ذهنی دانش آموزان را بر هم زند، در حقیقت «سیال سازی ذهن» دانش آموز یکی از وظایف معلمان اندیشمند است. ایجاد رقابت، همکاری گروهی، انجام پروژه های دسته جمعی و پذیرش مسئولیت در مدرسه توسط دانش آموزان، اعتماد به نفس آنان را افزایش خواهد داد، چرا که در رقابتهای سالم و جهت دار هر دانش آموزی با توجه به توانایی ها، استعدادها و ظرفیت وجودی خویش سعی می کند موفقیت را نصیب خویش سازد و در این فرآیند، زمینه شکوفایی استعدادها و اعتقاد به خود فراهم می شود.

مقــــدمــــه:

خلاقیت و چگونگی پرورش آن موضوعی است که در نظام آموزش ما به ان توجهی نمی شود و اهمیت بسزایی را که دارد نادیده می گیرند. بدون شک بخشی از ناکارآمدی این نظام هم مربوط به همین کوتاهی و بی توجهی است. بنابراین بر برنامه ریزان و مسئولان آموزش و پرورش از پائین ترین تا بالاترین سطوح واجب است که به گونه ای عمل کنند که این نقصه برطرف شود خصوصا در سیستم آموزشی کودکستان و ابتدایی یاید این موضوع مورد توجه فراوان قرار گیرد چون خلاقیت خصیصه ای است که در همان اولین سالهای زندگی می توان به بهترین شکل ممکن انرا پرورش داد و بارور کرد. و اساسا بخش عمده ای از شخصیت کودک در همان 6 سال اول عمر او شکل می گیرد. دوره ای که کودک درک خود از دنیای اطرافش را افزایش می دهد زبان یاد می گیرد و بتدریج دیگر توانائیهایی را که دارد کسب میکند. خلاقیت یکی از ویژگیهای بارز انسان و از دسته فرآیندهای عالی مغز او می باشد. که نقشی بسزا در شکل گیری شخصیت و منش کودک و آینده او بازی میکند به همین جهت لازم است که این خصیصه ارزشمند بخوبی شناخته شود و حداکثر تلاش را برای پرورش آن در کودک بعمل اورد.

بیان مسئله مورد تحقیق :

تهیه و اجرای راه های ایجاد خلاقیت در دانش آموزان ابتدایی باید از سال های اولیه اموزشی شروع شود و از فعالیت های مهم معلمان و مربیا باشد . که چنانچه معلمان آگاهی از روش های ایجاد خلاقیت در دانش اموزان و نیز توانایی کاربرد این روش ها را داشته باشند در زمره معلمان موفق خواهند بود . این مقاله به منظور آشنایی با خلاقیت وچگونگی ایجاد راه های خلاقیت در دانش آموزان ابتدایی تهیه شده است .

تعریف شخصیت عملاً کار بسیار دشواری است. به خصوص آن که تعریف شخصیت از دیدگاه مردم با تعریف شخصیت از دیدگاه روانشناسان تفاوت هایی دارد.       

شخصیت از دیدگاه روانشناسان عبارت است از خصوصیات و شیوه های رفتاری و کیفیت سازگاری فرد که جنبه ی دائمی داشته، فرد را از دیگران متمایز می کند و سبب ارتباط بین او و دیگران در محیط می گردد. نگرش های فرد نسبت به خودش، عادت های رفتاری، نگرش فرد نسبت به دیگران و نوع اندیشیدن و چگونگی شیوه های بیان آن، رغبت ها و آرزوهای فرد، طرح ها و برنامه های او در زندگی و به طور کلی نگرش وی نسبت به زندگی، سازگاری کلی فرد که الگوی خاصی در زندگی برای او تشکیل می دهد را شخصیت می نامند. شخصیت بسیار پیچیده و دارای قابلیت رشد دادن می باشد. که عوامل متعددی در رشد آن دخالت دارد. برخی از عوامل دارای ماهیت بیولوژیکی است که مبانی وراثت را تشکیل می دهد. تواناییهای ذهنی فرد عامل دیگر در رشد شخصیت است و عوامل فرهنگی و محیطی نیز نقش مهمی در ساخت و رشد شخصیت دارد. از نظر توارث عناصر، ژنتیکی، فیزیولوژیکی و جسمانی و از نظر محیطی مسائلی مانند شرایط قبل از تولد، تجارب ماههای اولیه ی زندگی، نظام خانواده و روابط درون خانواده، تجارب کودکی، بلوغ و نهادهای آموزشی نیز هر کدام در جائی خود مطرح می باشند. اگر الگوهای معمول پاسخ افراد را در برابر موقعیت ها بشناسیم بهتر می توانیم رفتار او را در موقعیت های جدید پیش بینی کنیم. انسانی که با ویژگی های ژنتیکی و جسمانی خاصی به دنیا می آید، ارتباط بعدی او با محیط اطرافش خواهد بود. در واقع ویژگی های ژنتیکی افراد در محیط مناسب قادر خواهد بود در شکل گیری شخصیت نقش خود را ایفا نماید. به عنوان مثال: هر نوزاد با مقدار توانایی ها و استعدادهای گوناگون متولد می شود. اما شکوفا شدن یا نشدن این استعدادها و توانایی ها بستگی به محیطی دارد که در آن قرار می گیرد و رشد می کند. زیرا عوامل محیطی زمینه ساز رشد و توسعه ی جنبه های وراثتی و ایجاد کننده ی بسیاری از خصوصیات اکتسابی شخصیت می باشند. ویژگی های وراثتی برای تحقق و رشد خود به زمینه ای مناسب نیاز دارند و این محیط است که زمینه را فراهم می سازد تا این توانایی ها شکوفا شوند. در مراحل رشد شخصیت از فرد انتظار می رود به سازگاری و رفتارهای سازگارانه دست یابد زیرا سازگاری جریانی پویاست. هر فرد به محیط و تغییراتی که در آن رخ می دهد پاسخ هایی می دهد. تعیین این که شخص تا چه اندازه می تواند با محیط و تغییرات آن سازگار شود به دو عامل بستگی دارد، یکی خصوصیات شخص یعنی مهارتها، نگرش ها، حالات بدنی و دیگری موقعیت هایی که با آن مواجه می شود مانند کشمکش های خانوادگی و بلاهای طبیعی این دو عامل با هم در تعیین سازگاری، خشنودی و کامیابی یا شکست و کناره گیری فرد موثرند. چون شخص و محیط همواره در حال تغییر و تحول اند، پس سازگاری باید همواره با توجه به این دو عامل صورت پذیرد. تغییرات فوق العاده سریع درونی، فشار خاصی بر توانایی های سازگاری فرد وارد می سازند. بعضی از افراد ممکن است در موقعیتی که دیگران نمی توانند خود را در آن سازگار کند، رفتاری سازگارانه داشته باشند.

رفتارهای سازگارانه به رفتارهای بهنجار تعریف می شوند. این گونه رفتارها دلالت بر استانداردها دارد و زمانی نابهنجار نامیده می شود که سازگاری فرد نامطلوب گردد. بسیاری از دانشمندان اجتماعی این نظریه را بیان داشته اند که تطبیق رفتار با استانداردهای اجتماعی نشانگر بهنجار بودن آن است، در حالی که انحراف از این استانداردها دلیل نابهنجار بودن آن است تا زمانی که رفتاری مورد قبول باشد نمی تواند نابهنجار تلقی شود. بر اساس این تعریف رفتار زمانی نابهنجار است که جامعه آن را نابهنجار بداند. یعنی رفتار طبیعی، رفتاری است که اجتماع توقع دارد. البته تنها این ملاک نیست بلکه رفتار طبیعی رفتاری است که رفاه فرد و سرانجام رفاه جامعه را تامین نماید. رفاه تنها شامل بقای نفس نیست بلکه رشد و کمال فرد و تحقق توانایی های بالقوه ی وی را نیز در بر می گیرد. بنابراین وقتی انسان در محیط مساعدی قرار بگیرد و شخصیت وی خوب شکل بگیرد، فرصت می یابد که نیروی بالقوه و خلاق خود را آزاد نموده و برای تحقق توانایی های مثبت خود گام برداشته جلو رود و اگر محیط و شرایط سدی برای تحقق توانایی های وی ایجاد نماید موجب اضطراب در فرد خواهد شد که اختلال های شخصیت را در فرد بوجود می آورد.